برخورد خشن

ساخت وبلاگ
23 آذر من را صدا کرد معاون و در مورد نامه شاخصهای ارزیابی عملکرد داد و بیدادی سر من راه انداخت

که چرا دیر شده

آنی بوده

6 آذر ارجاع دادم

13 آذر تازه دیدی!

الانم جواب ندادی

ای بابا

آهان! بعدم این که این مهمتر بوده یا همایش؟ انگار من رفتم مهمونی

اومدم بگم 6 آذر هفته اوج بودجه بود و... گفت حرف نزن . توجیه نداره . اونم باید می کردی اینم باید می کردی..

بهش گفتم امیدوارم حس کنید حق باهاتونه و گفت بله حق باهامه حق باهامه

تصمیم گرفتم اساسی برم دنبال جا عوض کردن

رفتم پیش ن و ر وزی و گفتم خواستگاریتون پابرجاست؟گفت بله. 

آهان قبلش هم به توصیه ح س ی ن ی ان و ص ب و ح ی رفتم با آقای ع م و عص ار مشورت کردم.

خلاصه نظر صب و این بود که از همین الان مطرح کنم، فرهنگی ها می گفتند فعلاً نه و عمو عص ار هم البته می گفت بگو بعد با هاش حرف زدم گفت آخرهای سال تر ، anyway هنوز که نگفته ام

نمی دانم چه بشود ، هرچند بزرگتر قاعدتاً باید شده باشم از این که هی بخواهم فکر کنم به این چیزها ولی anyway  فکرم مشغول هست مقداری

به مه ا جرت

به ک و ش ان

به قدش

به تحص ی لاتش

به آینده کاری ش م ی م

به آینده امان در این فامیلی که یک جورهایی تفاوت ساختاری کرده

فکر می کنم

به ساختمان مامان اینها و این که همه چی روبراه شود آنجا...

خدایا 

خدایا

مارا زیر بال و پرت نگه دار .

به ما کمک کن

مرسی

+ نوشته شده در  چهارشنبه یکم دی ۱۳۹۵ساعت 11:3  توسط ترلان كرماني  | 
دقيقه ها - ساعتها - روزها...
ما را در سایت دقيقه ها - ساعتها - روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tarlan2010o بازدید : 153 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 11:28