پایان یک رابطه

ساخت وبلاگ

10 فروردین برای ن  د  ا یک پیغام دادم  و دلتنگی هایم را هم برایش نوشتم...

البته با توجه به برخوردهایی که کرده بود راستش انتظار برخورد تند داشتم . ینی یا بی اعتنایی مثل این چند سال و یا هم برخورد شدید

که خوب دومی اتفاق افتاد و نمی دانم چرا با این که انتظارش را داشتم اینقدر بدم آمد

مثل بی شعورهای دیوانه نوشته بود. انگار هرگز رابطه ای نبوده . انگار دوستی (اصلاً دوستی ؟؟؟ ) یا همین رابطه مثلاً فقط در بستر اینستاگرام شکل گرفته!

خیلی مزخرف و بد . بدتر این که من چقققدر هنوز بهم بر می خورد...

از برخوردهای بد آدمها. بهتر شده ام ها؛‌مثلاً از 20 سال قبل. ولی هنوز خییلی حساسم

واقعاً چرا آدم این دوست های نامتجانس را پیدا می کند؟؟؟؟

چقدر هم فکر می کردم رابطه ویژه ای دارم من با اینها

anyway فکر نکنم دیگر هرگز ببینمش. صرفنظر از احساسات او-که خیلی دوستانه است- فکر نکنم رغبت کنم باهاش ارتباطی داشته باشم.

خب این خبرهای بد امسال..، بد؟

اوه اوه بگم چی بهم گفته بود؟ این که به نظرات بقیه احترام نمی ذارم و این که چرا اصلاً می خواهم شماره اش را داشته باشم و .... دقیقاً انگار الان توی مترو همدیگر را دیده ایم و من بهش می گم خانم یالا شماره اتو بده

و تازه من گفته بودم خودت اگه خواستی تماس بگیر

خودت اگه خواستی ارتباط برقرار کن

بدبخت تازه به دوران رسیده ندیدبدید

آخ جون 

چه حالی داد

امسال ک س  ر ا اینا بعد دوسال اومدن

با اون وروجکه

ژژژژژژژژژژژژژژ  ی   ن   ااا

خب. خیلی حال داد

و اوضاع سر ک ا ر و ... هم که کمابیش همان است.خدا به من توان دهاد

باید ساعت 5 تا 7 برویم جلسه

بروم کار و بار 

دقيقه ها - ساعتها - روزها...
ما را در سایت دقيقه ها - ساعتها - روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tarlan2010o بازدید : 109 تاريخ : پنجشنبه 15 ارديبهشت 1401 ساعت: 15:45